شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۷
کد خبر: 388544

 سیزدهم بهمن سال 93، پیرزنی 80ساله در تهران به قتل رسید. او پس از مرگ شوهرش، سال‌ها به‌تنهایی در یک خانه ویلایی زندگی می‌کرد و یکی از دخترانش همسایه‌ وی بود که هر شب برای سرکشی به خانه مادرش می‌رفت. شب حادثه اما وقتی برای دیدن مادرش وارد خانه او شد، صحنه هولناکی را مقابل چشمانش دید. مادرش غرق در خون روی زمین افتاده بود و زن جوان فریادزنان از مردم کمک خواست.

راز قتل مادربزرگ با همدستی نوه

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، وقتی نقشه سرقت نوه از خانه مادربزرگش با جنایت همراه و دوستش به اتهام قتل به قصاص محکوم شد، او که خود را در این حادثه مقصر می‌دید، تلاش کرد هرطوری شده از قصاص دوستش جلوگیری کند.


 سیزدهم بهمن سال 93، پیرزنی 80ساله در تهران به قتل رسید. او پس از مرگ شوهرش، سال‌ها به‌تنهایی در یک خانه ویلایی زندگی می‌کرد و یکی از دخترانش همسایه‌ وی بود که هر شب برای سرکشی به خانه مادرش می‌رفت. شب حادثه اما وقتی برای دیدن مادرش وارد خانه او شد، صحنه هولناکی را مقابل چشمانش دید. مادرش غرق در خون روی زمین افتاده بود و زن جوان فریادزنان از مردم کمک خواست.


دقایقی بعد، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در محل حادثه سرگرم تحقیق درباره این جنایت بودند. پیرزن بر اثر ضربه جسم سخت به سرش به قتل رسیده و جسدش در سالن پذیرایی افتاده بود. خانه او کاملا به‌هم ریخته بود و به‌نظر می‌رسید که وی با قاتل درگیر شده است. از سوی دیگر بررسی‌ها نشان می‌داد که عامل یا عاملان جنایت، همه طلا و جواهرات مقتول به همراه 10سکه تمام بهار آزادی را از داخل گاوصندوقی که در اتاق خواب وجود داشت، به سرقت برده بودند.



ردپای نوه 


شواهد نشان می‌داد که جنایت از سوی فردی رخ داده که آشنایی کاملی به خانه مقتول داشته است. در ادامه معلوم شد که یکی از نوه‌های مقتول با ‌ اینکه بیکار بوده، ‌ چند روز پس از قتل مادربزرگش یک خودروی 207خریده است. همین کافی بود تا مأموران به او مشکوک شوند و وی که بهنام نام دارد را بازداشت کنند.



نقشه‌ای که تغییر کرد


 بهنام به سرقت مرگبار از خانه مادربزرگ اعتراف کرد و گفت: نقشه‌ای که کشیده بودم، سرقت بود، اما به جنایت ختم شد.

او ادامه داد: مشکلات شدید مالی داشتم و می‌خواستم با دختر موردعلاقه‌ام ازدواج کنم، اما پول نداشتم. مادربزرگم طلاهای زیادی داشت. با یکی از دوستانم به نام فربد، درباره سرقت از خانه او صحبت کردم. نقشه سرقت را کشیدیم و روز حادثه من و فربد، صورتمان را پوشاندیم و با پریدن از دیوار، وارد خانه مادربزرگم شدیم. هنگام سرقت، فربد او را تهدید کرد که رمز گاوصندوق را بگیرد، اما مادربزرگم مقاومت کرد. در نهایت رمز را از او گرفتیم، اما مادربزرگم، فربد را از روی صدایش شناخت. چون من و فربد از کودکی با هم دوست بودیم. فربد که ترسیده بود با یک ظرف شیرینی‌خوری ضرباتی به سر مادربزرگم زد و او را به قتل رساند.



تلاش برای نجات قاتل


متهمان این پرونده در دادگاه کیفری محاکمه شدند و نوه مقتول به جرم معاونت در قتل به 15سال زندان و فربد به اتهام قتل به قصاص محکوم شد. بهنام پس از گذشت 10سال مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. او پس از آزادی به تکاپو افتاد تا دوستش که زیر تیغ بود را از مجازات مرگ، نجات بدهد. او در این مدت توانسته بود یک‌بار که فربد پای چوبه دار رفته بود، با التماس به عموها و عمه‌هایش، از آنها مهلت بگیرد و آن روز حکم اجرا نشود. پس از آن نیز بهنام برای اینکه ثابت کند چقدر او و دوستش از این جنایت شرمنده هستند، در روستای زادگاه مادربزرگش زمینی خرید و مدرسه روستایی به نام او تاسیس کرد و همین موجب شد تا اولیای دم فربد، قاتلی که زیر تیغ بود را ببخشند و با گذشت آنها، وی پس از گذراندن 11سال حبس از زندان آزاد شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha